خورشید کوچک
همه سرها به روی نیزه رفت.
هیچ شانسی برای گرفتن جایزه نداشت.
ناگهان فکری در ذهنش جرقه زد.
تنها امیدش، پشت خیمه امام بود!
سر نوزاد روی نیزه میدرخشید...
میر شمس الدین فلاح هاشمی – تهران
نگاشته شد
بتاریخ
هشتم آذرماه
سنه هزار و سیصد و نود شمسی |