پناه
همیشه بود.
قابل اعتماد، امید، پناه، تکیهگاه.
تا بود هیچ کس جرأت نداشت حتی! در مسیر بازگشت، تازیانهها و اذیتها که از حد میگذشت بچهها تند میدوند سمتش. خودشان را جمع میکردند و نزدیکش پناه میگرفتند.
همیشه بود.
حتی حالا، بالای بلندترین نیزه.
عطیه رحمانی – تهران
نگاشته شد بتاریخ
بیست و سوم شهریورماه سنه هزار و سیصد و نود شمسی |