انتخاب
نامه را از پستچی تحویل میگیرم و نگاهی به
پشت آن میاندازم. از طرف بنیاد شهید است. آن را که باز میکنم داخلش یک کاغذ با مضمون
تبریک شهادت است و یک یادداشت ضمیمهاش که
نوشته: «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا...
امروز پنجمین روز است که محاصرهایم... آتش
سنگین است... تشنگی امانمان را بریده... شهدا
آن طرف، گوشه کانال آرام خوابیدهاند... چند
نفر از بچهها زخمی هستند. اما حسرت یک آخ را
روی دلمان گذاشتهاند... آب قمقمهها را که
جیرهبندی کرده بودیم، دیروز تمام شد... فدای
لب تشنهات پسر فاطمه(سلامالله علیها)...
شلمچه، لشگر 23 انصار الحسین، گردان 2 تخریب،
بسیجی حمید ابراهیم فر»
در را میبندم و نامه را بو میکنم. پشت به در
میدهم و با گوشهی چادر اشکهایم را پاک
میکنم.
حمزه ولیپور – تهران
نگاشته شد بتاریخ
هجدهم خردادماه سنه هزار و سیصد و نود شمسی |