فهرست ۩
نشر ِ نظر
۩
هم داستانی‌ها
۩
نگارخانه
۩
نقطه‌های عاشورایی

 

 

 
 
       
 

نوکر کوچک حسین(علیه السلام)

جای سوزن انداختن در مهدیه نبود. زن‌ها، بچه‌های کوچک را روی دست‌هایشان بالا گرفته بودند. زن دست پسر سه–چهار ساله‌اش را گرفته بود و جلوی در ایستاده بود. خادم مسجد جلو آمد و گفت: «جا نیست، تو نرید. مال شیرخوارگان حسینیه. بچه شما که بزرگه!»
زن با پشت دست اشک‌هایش را پاک کرد و گوش داد به صدای غمگین لالایی رباب.
صدای مداح بالا رفت. زن ها جیغ کشیدند و پسر به چادر مادر چسبید و زل زد به پر سبز رنگ دست خادم.
- راست می‌گی خانم. بچه‌ام بزرگ شده، ولی نذره حضرت علی اصغره.
با صدای سینه زنی رفت به روزهای انتظار. به انتظار دوازده ساله. به آمپول‌هایی که می‌زد و بی جواب می‌ماند. به آزمایش ها و داروهای گران.
کلاه آبی پسرش را بالاتر کشید. پیشانی پسر را بوسید. دسته‌ای پلاستیک دست پسرش داد و گفت: «بیا مامان، اینجا وایسا، به زن‌هایی که تو می‌رن پلاستیک بده. شاید بخوان کفشاشون رو تو ببرن.»
خودش شروع کرد به مرتب کردن کفش‌هایی که بیرون بودند. نگاهی به نوکر کوچک حسین(علیه السلام) کرد و با صدای لالایی اشک ریخت.
«لالا علی اصغرم، لالا لالا گل پرپرم.»

مرضیه نفری – قم

نگاشته شد بتاریخ
بیست و چهارم اردیبهشت ماه سنه هزار و سیصد و نود شمسی